اصول هدف گذاری در NLP -چگونه به اهدافمان برسیم؟-قسمت اول
در بهمن ماه گذشته سخنرانی ای در برج میلاد تهران داشتم در مورد اصول هدفگذاری در ان ال پی. با توجه به اینکه نزدیک سال 93 هستیم و هدف گذاری برای سال جدید یکی از کارهایی است که به زندگی شما در سال نو رنگ و بوی تازه ای می دهد و شما را هدفمندتر می کند، سعی می کنم مطالبی را که در همایش برج میلاد به آنها اشاره کردم بنویسم.
اول اینکه چرا هدف گذاری؟
بحث بسیار مفصلی است که چرا ما به دانستن و اجرای اصول هدفگذاری نیازمندیم. اما خلاصه اش در یکی دو جمله:
زمانیکه برای رسیدن به اهدافمان از یک سیستم و اصول هدفگذاری استفاده می کنیم، احتمال رسیدن به هدف هایمان بسیار بیشتر از زمانی است که هیچ روش و اسلوبی را برای اهدافمان نداریم.
فکر می کنم همین دلیل کافی باشد تا با استفاده از ذهن و جسم قدرتمند و شگفت انگیزی که داریم شروع کنیم به تعیین اهداف دلخواهمان و تلاش کنیم برای رسیدن به آنها. NLP یکی از قوی ترین سیستم های هدفگذاری را داراست. اصول هدفسازی در ان ال پی زیادند اما در اینجا می خواهیم به 5 اصل مهم و تاثیرگذار در تعیین اهداف و رسیدن به آنها اشاره کنیم.
اما قبل از آن بهتر است تعریف درستی از “هدف” داشته باشیم. ثروتمند شدن، خوشبخت شدن، مشهور شدن، شغل خوب داشتن، تحصیلات بالا، زیباتر شدن و … اینها هدف نیستند بلکه ارزشند. هدف یک کمیت برداری است. یعنی مبدا دارد، مقصد دارد، جهت دارد و قابل اندازه گیری است. مثل زمانیکه شما می خواهید مثلا از تهران به اصفهان بروید. شما تا جاییکه می توانید باید بطور دقیق مشخص کنید چه می خواهید.
پس . . .
“در سال 94 در کنکور ارشد رشته مکانیک رتبه ام زیر 100 می شود”، “تا سال 96 درآمد ماهیانه من 5 میلیون تومان می شود”، “در تابستان سال 95 در همین برج میلاد کنسرت برگزار می کنم”، “تا 9 ماه دیگر 20 کیلو لاغر می شوم” می شود هدف.
با این تعریف می رویم سراغ اصول هدف گذاری :
1- هدف واقعی باشد
اشکالی ندارد اگر گاهی آرزوهای دور از انتظار را تجسم می کنید (که این خود یکی دیگر از اصول است)، اما عادت کردن به “آرزو”ها و “ای کاش” ها، شما را به فردی خیالباف تبدیل می کند و به تخیل و رویاپردازی عادت می کنید بدون آنکه تلاشی در این زمینه انجام دهید. اگر چند سال است که درآمد ماهیانه تان بین 600 تا 800 هزار تومان است اینکه در سال جدید درآمدتان به یکباره بشود 10 میلیون تومان تقریبا محال است. اگر هیچ سابقه کاری ندارید و میخواهید 6 ماه دیگر در یکی از بهترین سازمانها و در پست خوب استخدام شوید، خیالبافی است.
همانطور که در مثالهای فوق دقت کردید(امیدوارم همینطور باشد!)، فاکتور زمان خیلی مهم است. انسان به شدت وابسته به زمان است و ضمیرناخودآگاه شما باید درک درستی از مدت زمان ها داشته باشد. اینکه چه هدفی برای شما واقعی است و چه هدفی خیال و رویا، فقط خودتان و ضمیر ناخودآگاهتان می تواند تشخیص دهد، چراکه این شما هستید که بر اساس تجربه، یادگیری و مدل برداری از افرادی که الگوی شما هستند، تشخیص می دهید چه زمانی برای شما تقریبا مناسب است تا به هدفتان برسید.
بنابراین نسبت به هدفی که تعیین می کنید و مخصوصا مدت زمانیکه برایش پیش بینی می کنید، واقع بین باشید. البته هدف را 10 تا 20 درصد بیشتر از حد توانتان در نظر بگیرید که به قول معروف هدف چالشی باشد. مثل زمانیکه شما در باشگاه بدنسازی وزنه ای را برای تمرین انتخاب می کنید که نه خیلی سبک باشد که هیچ فشاری بر شما وارد نشود و نه خیلی سنگین باشد که نتوانید بلندش کنید.
2- هدف را پله پله تقسیم کنید
اینکه از پله اول بخواهید به پله آخر که هدف نهایی شما هست، بپرید برای شما و ضمیرناخودآگاهتان سخت و حتی به ظاهر غیر ممکن است. ایرادی ندارد که در یک فاصله زمانی طولانی و واقعی هدف بزرگی را در نظر بگیرید.
مثلا “6 سال دیگر یکی از 10 خواننده برتر کشور می شوم” اما برای رسیدن به این هدف که ممکن است برای شما واقعی هم باشد چه پله هایی را باید طی کنید؟ باید چه کنید؟ چه استراتژی ها و چه برنامه های کوچک و بزرگی باید بریزید؟ پاسخ به این سوالات و تقسیم کردن هدف به هدفهای کوچکتر در بازه های زمانی کوچکتر به ذهنتان باور می دهد. دیگر این هدف برای شما بزرگ و دور از دسترس نیست. مثلا پرس و جو کردید و فهمیدید بهتر است برای خوانندگی به نواختن یک ساز مسلط شوید، پس هدف می گذارید تا 2 سال دیگر نواختن سازی را یاد بگیرید، 2 سال کلاس های تخصصی صداسازی و سلفژ بروید، سال بعدش در فلان تالار برنامه اجرا کنید، سپس … باید بدانید پله های بعدی برای رسیدن به هدف بزرگتان چیست و برایش برنامه ریزی و بودجه بندی مالی و زمانی بکنید.
3- انعطاف پذیر باشید
وقتی هدفتان را پله پله تقسیم کردید و تعیین کردید در بازه های زمانی کوچکتر چه کارهایی باید بکنید، برای رفتن از پله فعلی به پله بعدی باید خودتان را به آب و آتش بزنید. هر راه و روشی را که به ذهنتان خطور می کند تست کنید. به قول معروف اگر از در نتوانستید وارد شوید از پنجره وارد شوید!
انعطاف پذیری در مسیر رسیدن به هدف باعث می شود هم ذهنتان برای راههای دیگر باز شود و هم اینکه استرس نداشته باشید. مثلا هدف بزرگتان این است “12 سال دیگر نماینده مجلس می شوم” و بعد از پرس و جوهای فراوان به این نتیجه رسیدید بدین منظور بهتر است مثلا در شته حقوق تحصیل کنید و کنکور می دهید. حالا اگر کنکور سراسری قبول نشدید، آزاد، نشد پیام نور، نشد … راههای مختلفی برای رسیدن به هدفتان درنظر بگیرید. مگر اینکه مثلا خود هدفتان قبولی فقط در دانشگاه تهران باشد. این به خودتان بستگی دارد که چه هدفی و به چه منظور آنرا تعیین می کنید.
نکته قابل توجه این است که: برای رسیدن به هر هدفی باید چیزی را از دست بدهید و اصطلاحا چیزی از خودتان خرج کنید.
حالا این می تواند زمانتان باشد، پول باشد، در کنار خانواده بودن، راحتی، آسودگی و … اگر هدف واقعا برای شما ارزشمند است و در قبال از دست دادن چیزهایی، به شما حس رضایت و خوشحالی می دهد، پس خودتان را برای رسیدن به هدف آماده کنید و همه کاری بکنید تا به هدفتان برسید.
پس شاید گام صفرم این باشد که هدف واقعی و ارزشمندتان را پیدا کنید و مطمئن شوید در صورت رسیدن به آن واقعا خوشحال می شوید و به خودتان افتخار می کنید.
در مقاله بعدی 2 اصل دیگر هدف گذاری را تشریح خواهم کرد.
نویسنده: آروین شهبازی
منبع: استاد موزیک
طراحی فروشگاه اینترنتی
به بیان شده
اقا دستتون درد نکنه خسته نباشید عالیییی بود
Dust
به بیان شده
با عرض سلام و آرزوی ساعات خوش متشکرم که به در خواست ما رسیدگی می کنید.
(در پناه حق)
آروین شهبازی
به بیان شده
سلام. خواهش می کنم. خوض و خرم باشید دوست من
Dust
به بیان شده
با سلام و عرض تشکر .بله تقریبا میتوان گفت که گام صفرم البته به عقیده خودم میتواند تا 60 %راه حل را در اختیار ما قرار دهد اما همیشه زندگی طبق روال پیش نمی رود و همیشه تقدیر آنچرا که ما می خواهیم به ما نمی دهد .اما گذشته از همه این مباحث نمیتوان از عرایض شما مبنی بر هدف واقعی/تقسم کردن هدف/انعطاف پذیری و گام صفرم نمی شود چشم پوشی کرد .اما من به دنبال راهکار شما برا ی بهبود این نقصان هستم که آیا می توان با آن مقابله کرد ؟آیا میتوان اینها را اصلا در نظر نگرفت ؟یا عقیدهی من عقیده ای غیر علمی واثبات نشده ای می باشد؟خوشحال میشوم که بدانم.
آروین شهبازی
به بیان شده
سلام دوست عزیز. درست است نمی توانیم عوامل محیطی و حتی در بعضی مواقع شانس و تصادف را نادیده بگیریم. اما برای هدفگذاری بهتر است از موارد استثنا، تقدیر، شانس و غیره صرفنظر کنیم(چون احتمالش زیاد نیست) و پا در عرصه “ساختن” و “خلق کردن” بگذاریم. باقی اش را باید ببینیم چه می شود. از شما “حرکت” و برنامه ریزی باشد “برکت” ها پیش می آیند و شاید موارد مخالف شما. اصل انعطاف پذیری را فراموش نکنید. به هر راه و روشی که شد خودتان را به پله بعدی برسانید. البته همانطور که ذکر شد باید اول از همه بدانید چیزی که میخواهید بدستش بیاورید چقدر برایتان ارزش دارد و حاضرید چه بهایی پرداخت کنید.
Dust
به بیان شده
سلام استاد گرامی.بنده چند بار این مطالب رو مرور کردم اما یک موضوعی ذهن مرا به خود مشغول کرده.این که به فرض مثال افرادی چه بسا برای آینده خود هدف گذاری یا بلواقع برنامه ریزی کرده اند هرآنچه کوتاه مدت ولی اگر به مقصد اهداف خود فکر نکرده اند یا با خود به نتیجه قطعی نرسیده اند(که متاسفانه ما این گونه افراد را داریم که سنی از آنها گذشته ولی هنوز بلا تکلیف اند)آیا شما نکته ای را برای این دسته از عزیزان برای خلاصی از این همه ابهامات دارید یا میتوانید معرفی کنید. با تشکر
آروین شهبازی
به بیان شده
سلام دوست عزیز. فکر کنم منظور شما همان گام صفرم است درست است؟ اینکه ما واقعا چه می خواهیم؟